نوشته شده توسط : علی

 روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت:


عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیكویی داشته باشم؟ 

استاد مرد جوان را به كنار پنجره برد و گفت: پشت پنجره چه می‌بینی؟ 

مرد گفت: آدم‌هایی كه می‌آیند و می‌روند و گدای كوری كه در خیابان صدقه می‌گیرد. 

سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اكنون چه می‌بینی؟ 

مرد گفت: فقط خودم را می‌بینم. 

استاد گفت: اكنون دیگران را نمی‌توانی ببینی. 

آینه و شیشه هر دو از یك ماده اولیه ساخته شده‌اند، 

اما آینه لایه نازكی از نقره در پشت خود دارد و در نتیجه چیزی جز شخص خود را نمی‌بینی. 

خوب فكر كن! 

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آن‌ها احساس محبت می‌كند، 

اما وقتی از نقره یا جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می‌بیند. 


اكنون به خاطر بسپار: 
تنها وقتی ارزش داری كه شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلوی چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و همه را دوستشان بداری اینبار نه به خاطر خودت بلکه به خاطر خدا . 

آن‌گاه خواهی دانست كه"
 
                      
عشق یعنی دوست داشتن دیگران 



:: برچسب‌ها: عشق , از کچا , بیابیم , ؟ , چگونه ,
:: بازدید از این مطلب : 649
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد