سلام.به وبلاگ خودتون خوش اومدید.من حرفی ندارم فقط جون مادرتون نظر بدید چون این وبلاگ بدون شما به گل میشینه
هرکس هم دوست داره نویسنده شه برام ایمیل بزنه یا تو نظرا بهم بگه.
ممنون از نگاه های قشنگتون
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
وقتیدل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشتهباشد،وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل تنگتخواسته باشد گفته باشی،وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،وقتیاز درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،وقتیاحساس کنی تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند و از ته دل بخند که با هر لبخندروحی خاموش جان میگیرد و درخت پیر جوان میشود.
Salam.age mikhayd weblogetoon ba ye fonte ziba dide bshe in kara ro bo konid.
berid too contorol panel,samte chapesh neveshte switch to clasic view age neveshte bood swich to category behesh dast nazanid.
bad brid too icone fonts
(ye icone neveshte fonts).
vaghti baz shod az ghesmate balash ye ja neveshte file ono mizani bad neveshte inestall new font. ono mizani bad oonja adrese in fili ke az linke zir danlodesh mikonid ro midid bad ok ro mizanid.hala mitooni webe man va khodeto ba fonte ziba va jaleb bebini
age moshkeli dashtid mitoonid ba in yahoo id darmioon bezarid(loveis_777@yahoo.com)
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه
به بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیکند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید بهعشقاو زنـدگی میکنـید و حسرت داشتنش را میکشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد.
فرق من و تو: گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم. گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم. گفتی من بجز تو به كسی فكر نمی كنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فكر می كنم. گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری. گفتی اگه بری با یكی دیگه من خودمو می كشم، گفتم اما اگه تو بری با یكی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه كنم. گفتی ... ، گفتم... . حالا فكر كردی فرق ما این هاست؟ نه! فرق ما اینه كه: تو دروغ گفتی، من راستشو
انسانها برای برقراری ارتباط مخابره میکنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق میشوند، پاداش و بهرهای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان میآورند. البته هیچ مدرک و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبتعشقهای تازه و پر تنش و حرارت اولیه، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق میشوند مدعی تجربه احساس جذاب،جالبو پرتکاپو به طور همزمان هستند. حتماّ ادامه مطلب رو بخونید
دنـیــایی را تصـور کـنید کـه در آن هـمــه ی افراد مجرد روی پـیـشانیـشان نوشته می شد و روی پیشانی افراد متاهل نیز وضعیتشان را می نوشتند. آیا به نظرتان زندگی اینطور شـادتر نبود؟ مسلماً با این کار پیچیدگی زندگی کمتر می شد، مخـصوصـاً بـرای آن افرادی که پیوسته دنبال شخصی هستند تا به اندازه ی خودشـان مشـتاق برای ادامه رابطه باشد.حتماّ ادامه مطلب رو بخونید
14فوريه چه احساسي در شما ايجاد مي کند؟ شادي يا ترس؟ آيا مي دانيد که متولدين ماه هاي مختلف واکنش متفاوتي نسبت به اين رويداد رمانتيک دارند و دوست دارند ولنتاين را به صورتي متفاوت جشن بگيرند؟
برج حمل (فروردين)
شما بيشترين کارت ها، گل ها، و شکلات ها را هديه مي گيريد. البته فکر کنم بدتان هم نمي آيد که خودتان هم براي خودتان گل و شکلات بفرستيد!
برج ثور (ارديبهشت)
يک دسته گل قاصدک، شکلات هاي ارزان قيمت و شامي در يک رستوران فَست فود؟ نگران نباشيد، احتمالاً داريد کابوس مي بينيد!
برج جوزا (خرداد)
متولدين اين ماه مثل ساير کارهايشان، امشب هم با دو نفر قرار دارند، و آخر شب را هم با دوستانشان برنامه مي گذارند.
برج سرطان (تير)
فکر مي کنم براي متولدين اين ماه هيچ هديه اي از يک دستمال ابريشمي گلدوزي شده و يک بسته شکلات قلب شکل بهتر باشد.
برج اسد (مرداد)
يک شاخه گل رزي که معشوقتان برايتان فرستاده است اصلاً خوشحالتان نمي کند. فکر مي کنيد لياقت حداقل صدها شاخه گل را داشته ايد!
برج سنبله (شهريور)
اصلاً دوست نداريد که جعبه شکلاتي را که هديه گرفته ايد را با کسي سهيم شويد. همه اش نگران اين هستيد که مبادا يکي به آنها ناخنک بزند يا گل هايتان را بو کند!
برج ميزان (مهر)
به هر کسي که مي شناسيد کارت ولنتاين مي فرستيد: آرايشگرتان، معلم هايتان، بقال محل، پسر خاله ي بقال محل و...دوست نداريد هيچ کس اين شب احساس تنهايي کند.
برج عقرب (آبان)
برخلاف معمول شما اصلاً دوست نداريد که شب ولنتاين شام را بيرون صرف کنيد. ترجيح مي دهيد يک شب رويايي را در خانه در کنار معشوقتان بگذرانيد!
برج قوس (آذر)
اصلاً دوست نداريد براي کسي کارت ولنتاين بفرستيد! اگر کسي بيشتر از آن چيزي که منظور شما بوده از آن کارت استنباط کند چه؟ به خاطر همين خودتان را به فراموشي مي زنيد که انگار يادتان رفته ولنتاين چه روزي است!
برج جدي (دي)
بوي گل شما را به عطسه مي اندازد و اصلاً هم از شکلات خوشتان نمي آيد! درعوض به نظرتان هيچ چيز براي ولنتاين بهتر از يک هديه ي گران قيمت نيست!
برج دلو (بهمن)
دوست نداريد از روال عادي زندگي بيرون بياييد. همان چاي گياهيتان را مي خوريد و اصلاً هم فکر نمي کنيد خوردن کمي شکلات باعث شود که مثل بقيه شويد!
برج حوت (اسفند)
عاشق اينجور مراسم ها هستيد! اصلاً به اميد همين روزها زندگي مي کنيد! فکر ميکنيد اگر هر روز زندگي ما آدم ها ولنتاين بود و همه به هم گل و شکلات هديه ميدادند، دنيا بهشت مي شد!
در آن زمان روم تحت سلطه پادشاهی جنگجو به نام كلادسیوس بود كه دوست داشت سربازان برای حضور سپاهش در جنگ داوطلب شوند ولی مردها نمیخواستند بجگند، و كلادسیوس این كمبود سرباز را ناشی از سستی مردها در ترك عشق می دانست، پس همه نامزدی ها و ازدواج ها ملغی اعلام كرد، همانطور كه گفته شد ولنتاین كه در آن زمان یك كشیش بود با او به مبارزه برخاست و به همراه ماریوس مقدس عزم خود را جزم كردند تا زوج های جوان را به طور سری به عقد هم درآورند
پس از با خبر شدنِ پادشاه از این قضیه برای سر والنتین مقدس جایزه تعیین شد و او زندانی شد.
وقتی در زندان بود بسیاری از كسانی كه او آنها را به عقد هم در آورده بود به دیدنش رفتند.
آنها گل و نامه های محبت آمیز خود را از بالای دیوار زندان پرتاب می كردند.
تا اینكه سرانجام در روز 14 فوریه سال 269 قبل از میلاد به قتل رسید.
یكی از ملاقات كنندگان او دختر زندانبان بود، روزها به دیدارش می آمد و چند ساعتی با هم صحبت میكردند
روزی كه قرار بود والنتین كشته شود نامه ای برای تشكر از دختر زندانبان
نوشت كه با جمله “Love from your valentine” خاتمه یافت
496 بعد از میلاد، پاپ جلاسیوس 14 فوریه را به افتخار او روز ولنتاین نامید. از سالها قبل روز 14 فوریه كسانی كه یكدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایایی ساده ای چون گل می فرستادند.
در نقاط مختلف دنیا در این روز مراسم مختلفی برگزار می شود كه از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره كرد:
در انگلستان كودكان به شیوه بزرگسالان لباس می پوشیدند و می خواندند:
صبحت بخیر، ولنتاین
قفل هایت را مثل قفل های من باز كن
دوتا و سوی بعد از آن
صبحت بخیر ولنتاین
در ولز ، روز 14 فوریه مردم به هم قاشق های چوبی هدیه می كنند كه روی آنها را با قلب و كلید تزیین كرده اند این اشیای تزئینی به این معناست كه «عشق من، تو قفل قلب مرا باز كردی»
در قرون گذشته در این روز مردی كه دختری را دوست داشته برایش لباس هدیه می فرستاده اگر دختر هدیه را می پذیرفته به معنای پذیرفتن خواستگاری او بوده است.
سلام قبل از هر چیز باید تشکر کنم از عروسک جونم که بهم اجازه داد این فال رو از وبش بدزدم
طالع بینی چینی :
هیچ كلكی در كارنیست! این بازی بطرز شگفت آوری دقیق خواهد بود! البته بشرطی كه تقلب نكنید!
فقط به دستور العمل عمل نماید و تقلب نكنید، در غیر اینصورت نتیجه درست از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهید كرد كه ایكاش تقلب نمی كردید!
این حدوداً 3 دقیقه زمان خواهد برد تا شما را دیوانه كند!!
این بازی نتیجه خنده دار و در عین حال شگفت انگیزی خواهد داشت!
فال را یكجا تا پایان نخوانید بلكه مرحله به مرحله پیش بروید و عین دستورالعمل انجام دهید!
نكته: زمانی كه میخواهید اسامی را بنویسید اطمینان حاصل كنید كه اشخاصی هستند كه شما آنها را می شناسید
مهم: همچنین بیاد داشته باشید كه بهنگام نوشتن اسامی و عمل كردن به دستورالعمل از احساس و غریزه خود استفاده كنید و بیخودی و بیش از حد فكر نكنید بلكه آنچه كه در آن لحظه به ذهنتان می آید را بنویسید!
با زهم باید گفته شود كه به آرامی و مرحله به مرحله به انتهای متن بروید در غیر اینصورت نتیجه درست نخواهد بود و آنرا ضایع خواهید كرد!
خوب حالا یك قلم و یك برگ كاغذ آماده كنید.
اول از هر چیز اعداد 1 تا 11 را بصورت ستونی یا ردیفی (زیر هم) بر روی كاغذ بنویسید.
سپس در جلوی ردیف (ستون) 1 و 2 هر عددی را كه مایلید بنویسید.
حال در جلوی ردیف 3 و ردیف 7 نام شخصی را از جنس مخالف بنویسید.
نام اشخاصی را كه می شناسید (چه دوست یا اعضای خانواده یا فامیل) در جلوی ردیفهای 4، 5 و 6 بنویسید.
در ردیفهای 8، 9، 10 و 11 نام چهار ترانه (آهنگ) را بنویسید (در جلوی هر ردیف نام یك ترانه)
اكنون نهایتا میتوانید یك آرزو كنید!!
و حالا كلید رمز گشایی این بازی:
عددی را كه در ردیف 2 نوشته اید مشخص كننده تعداد اشخاصی است كه شما باید در باره این بازی به آنها بگویید!
شخصی كه نامش در ردیف 3 قید شده كسی است كه شما عاشقش هستید!!!
شخصی كه نامش در ردیف 7 قید شده كسی است كه شما دوستش دارید ولی با هم نمی سازید (یا به تعبیر دیگر عاقبت خوشی نخواهد داشت!)!!!
شخص شماره 4 كسی است كه شما بیش از همه به او اهمیت میدهید!
استاد مرد جوان را به كنار پنجره برد و گفت: پشت پنجره چه میبینی؟
مرد گفت: آدمهایی كه میآیند و میروند و گدای كوری كه در خیابان صدقه میگیرد.
سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اكنون چه میبینی؟
مرد گفت: فقط خودم را میبینم.
استاد گفت: اكنون دیگران را نمیتوانی ببینی.
آینه و شیشه هر دو از یك ماده اولیه ساخته شدهاند،
اما آینه لایه نازكی از نقره در پشت خود دارد و در نتیجه چیزی جز شخص خود را نمیبینی.
خوب فكر كن!
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میكند،
اما وقتی از نقره یا جیوه (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را میبیند.
اكنون به خاطر بسپار: تنها وقتی ارزش داری كه شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلوی چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و همه را دوستشان بداری اینبار نه به خاطر خودت بلکه به خاطر خدا .
خونه داره تو چشاش اون كه ناچاره بخنده اما گريه ست خنده هاش اون كه تو شهرش غريبه با يه عالم آشنا هيچ كدوم باور نكردند غربت تلخ صداش اون منم، اون منم، اون منم بغضمو تو گلوم مي شكنم
ديروز من مثل امروز مثل فرداس هر روز دستام سردو تنهاس ديروز، امروز، فردا خيلي سخته اين تنهايي بي فردايي تنها موندن تنها خوندن تنها، تنها، تنها
اون كه خيلي قصه داره رو لبهاي بي صداش مونده فريادش تو سينه در نمي ياد از لباش قد يه دنيا كتابه با يه عالم گفتني هر كدوم از قصه هاشو هر كدوم از غصه هاش اون منم، اون منم، اون منم بغضمو تو گلوم می شكنم
عشق یعنی عشق يعني يك سلام و يك درود عشق يعني درد و محنت در درون عشق يعني يك تبلور يك سرود عشق يعني قطره و دريا شدن عشق يعني يك شقايق غرق خون عشق يعني زاهد اما بت پرست عشق يعني همچو من شيدا شدن عشق يعني همچو يوسف قعر چاه عشق يعني بيستون كندن بدست عشق يعني آب بر آذر زدن عشق يعني چون محمد پا به راه عشق يعني عالمي راز و نياز عشق يعني با پرستو پرزدن عشق يعني رسم دل بر هم زدن عشق يعني يك تيمم يك نماز عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشك حسرت ريختن عشقيعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر ...
روزی که برای اولین بار دیدمش هیچ وقت از یادم نمیره چشمام پر شده بود ولی نه مثل الان که پر از اشک شده اون موقه پر از عشق شده بود اره عشق اول عشقی که هیچ کس از اون خبر نداشت حتی خودم هم نمی دونستم که این چه حسیه که تو وجودم اومده تصمیم گرفتم چند روز از خونه بیرون نرم تا شاید از یادم بره ولی ….
خلاصه چند روزی گذشت و من تو سینه این حس رو با خودم نگه داشتم ولی نه این حس (عشق) با من بود نه بی من با خودم میگفتم که اگه مال من باشه برای هیشه با اون میشم اگه مال من باشه اگه… هر روز بیشتر دوسش داشتم بدون این که حتی یک بار هم باهاش حرف زده باشم یا اسمشو بدونم خلاصه هر روز دیدنش شده بود کار من ولی شبا خدایا شب که میشد بدون این که بخوام شروع میکردم به گریه کرده قلبم مثل قلب گنجشگ شروع میکرد یه تپیدم اصلا کنترل هیچ چیز دست من نبود بی اختار اشک بود که سرازیر میشد و لب بود که میگفت: کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود کاش بودی تا فقط باور کنی بی تو هرگز زندگی زیبا نبود تا این که خودش اومد جلو و با شروع کرد به صحبت کردن انگار خدا هم شبا بیدار بوده و حال من را میدیده و خواسته بود به من کمک کنه اومد جلو و گفت که میدونه که من چند وقتی هست که دنبالش هستم و از دور نگاهش میکنم بعد گفت که چیزهایی که میخواد رو من نمیتونم براورده کنم من هم تو ابرا بودم و اصلا هواسم به هیچ چیز نبود تا بخودم اومدم دیدم که داره از این که اون به کسی نیاز داره که تا اخر دنیا باهاش باشه و هیچ چیز روبرای خودش نخواد بلکه برای خودمون بخواد اون روز بهترین روز زندگیم بود تا این که بلاخره گفت اسم من سحره و اسم من رو پرسید شاید کسی باورش نشه حتی اسم خودم هم یادم رفته بود بعد از چند دقیقه تا دستپاچگی و صدای لرزان تونستم اسمم رو بهش بگم خلاصه چند روزی گذشت من و سحر دیگه داشتیم مال هم میشدیم سحر همیشه هرفای خوبی رو میزد حرفایی که ارزوی من بود سحر همیشه میگفت که دوست داره تا ابد مال من باشه و حاضر تمام هستیش رو ول کنه و با دنیا بجنگه تا مال هم دیگه باشیم روزهای خوبی داشتیم پر از شور و عشق دور از همه و نزدیک به همه چیزچون سحر دنیای من بود انقدر روزها خوب بودند که هیچ ارزویی ر سر نداشتن هر روز بیشتر از قبل دوسش داشتم یه روز سحر گفت که باباش میخواد خونشون رو عوض کنه این مال من خیلی مهم نبود چون جای دوری نمیرفتن تو همین شهر بودن ولی سحر جوری حرف میزد که انگار برای همیشه میخواد از پیش من بره خلاصه سحر از اون محل رفت قرار بود تا بهم زنگ بزنه قرار بزاریم تا هم خونشون رو بمن نشون بده و هم اینکه مثل قبل با هم باشیم یک هفته گذشت و خبری از سحر نشو خدایا داشتم دیوونه میشدم با ید چیکار کنم خدایا کمکم کن!!!!!!! بعد از یک ماه سحر زنگ زد و گفت که باباش همه چیز رو فهمیده بوده و اصلا به خاطر همین خونشون رو عوض کرده بودن ولی سحر اهمیت نمیداد و باز هم از با هم بودن میگفت تا بعد از یک ماه یه روز سحر اومد و گفت که باید فراموشش کنم چون باباش راضی به این دوستی نبوده و داره تو خونه ازارش میده اینو گفت و یرای همیشه رفت و رفت و رفت و دیگه هیچ وقت ندیدمش من باورم نیشد این همون سحری بود که ازباهم بودن تا اخر دنیا با من حرف میزد ولی خوب فهمیدم که هیچ چیز اونقدر خوب نیست که به نظر میاد پس همیشه سعی میکنم که برای هیچ عشقی تا نزارم و اگه کسی ازم خواست که تا اخر دنیا باهاش باشم تا رو ازجملش حذف کنم وبهش بگم که عشق و دوستی تا نداره اگه کسی گفت که تا تهش با منه و دوسم داره بهش بگم که تا نداره و همین الان اخرشه تهشه